سفره هفت سین
امروز صبح غزل که از خواب بیدار شد اماده شدیم بریم خونه مامانی غزل.چون بابا جون سر کارش بود نتونست با ما بیاد ولی قول داده که بعد سال تحویل حتما اول بریم خونه مامانش بعد راهی شیراز بشیم . غزلی هدیه بابا بزرگ مامان بزرگشو بهشون داد و دوتا بلدرچینی که داره رو سپرد دست مامانی تا از شیراز که به امید خدا برگشتیم اونا برگردونه خونه.(دخملی من عاشق حیووناست تا الان هم از مرغ عشق،فنچ،خرگوش،همستر،جوجه رنگی،لاکپشت،خرچنگ وحالاهم بلدرچین نگهداری کرده) وقتی برگشتیم خونه غزل جون تخم مرغهای روی سفره رو نقاشی کرد وبعدش بهم کمک کرد تا سفره هفت سین رو بندازم.چند تا عکسم ازش گرفتم ولی عیدیشو گذاشتم تا باباش هم باشه وموقع سال تحویل عیدیهاشو بهش بدی...
نویسنده :
مرجان مامی غزل
15:32